بی تو باحال پریشان و خرابم چه کنم

با دل سوخته و چشم پر ابم چه کنم

 

کعبه را دور ضریحت به طواف اوردی

من که دور از حرمت در تب و تابم چه کنم

 

هر چه خواندیم به جز عشق تو بی حاصل بود

نشود نام تو سر لوح کتابم چه کنم

 

روز محشر که عمل ها همه سنجیده شود

تو به دادم نرسی وقت حسابم چه کنم

 

گر چه از دور به چشم همه چون دریایم

بی تو و اشک غمت مثل سرابم چه کنم

 

بعد یک عمر که زیر علمت سینه زدم

چشم های تو اگر کرد جوابم چه کنم

 

به همه گفته ام ارباب مرا می خواهد

پیش مردم نکنی دوست خطابم چه کنم

 

شبی از عمر اگر سر برسد بعد از این

نکند روضه ی گودال کبابم چه کنم

حسن کردی